قلم پرنده ***Welcome to the blog omidvargolpa***به وبلاگ آموزشی سرگرمی(امیدوارگلپا)خوش آمدید***
*** ممتاز و نمونه شدن برای یک سال است، و ماندگار شدن برای یک عمر؛ سلام بر معلّمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...ـ * * *** script
آموزشی،سرگرمی

يك روز صبح پائيزي ، وقتي از خواب بيدار شدم ، مينا را ديدم كه با رنگ و رويي پريده و غمگين گوشه اي نشسته و آهسته اشك مي ريزد . آرام صدايش كردم ؛ مينا جان ، مينا ! من هستم مداد تو ، نمي خواهي نقاشي بكشي ؟ نمي خواهي مشق بنويسي ؟ مينا سرش را بالا گرفت و گفت : «نه ! حوصله نقاشي ندارم . آقاي همسايه كبوتر مهرباني را كه هر روز روي ديوار حياط مي نشست ، توي قفس زنداني كرده است ، اين كبوتر دور روز است كه چيزي نخورده و حركتي نكرده ، تنها در گوشه اي از قفس مي نشيند و غصه مي خورد !» با شنيدن اين حرفها ، من هم غصه دار شدم . گوشه اي نشستم تا فكرهايم را روي هم بگذارم و چاره اي پيدا كنم ، هر چه فكر مي كردم نتيجه اي نمي گرفتم تا اينكه از روي خستگي و ناراحتي خوابم بُرد . در خواب ديدم كه تبديل به يك مداد جادويي شده ام و هر چه را اراده مي كنم بدست مي آورم . ديدم كه آرزو كردم يك سوهان داشته باشم تا با آن ميلة قفس را ببرم و كبوتر را نجات بدهم . ولي به محض اينكه به ميلة قفس نزديك شدم : آقاي همسايه رسيد و مرا گره زد و پرت كرد توي خيابان ! بدنم خيلي درد مي كرد ، با هر زحمتي بود ، گره ام را باز كردم و به راه افتادم . تصميم گرفتم ، يك موشي بكشم كه قفل قفس را بجود و كبوتر را نجات بدهد ، ولي درست همان لحظه اي كه موش در حال جويدن قفل بود ، گربة همسايه پريد دهانش را باز كرد و او را درسته بلعيد . در خواب خيلي غمگين بودم نمي دانستم كه چه كاري مي توانم انجام بدهم ؛ ناگهان فكري به ذهنم رسيد ، چشمهايم را بستم و آرزو كردم كه تبديل به يك مداد پرنده بشوم . اين آرزو فقط چند ثانيه طول كشيد ، لحظه اي بعد من يك مداد پرنده بودم كه قفس كبوتر را با خودم به طرف خانة مينا حمل مي كردم ،‌ ناگهان يك نفر با تفنگ باي بالم را هدف گرفت و نتوانستم خودم را كنترل كنم ، با شدت به زمين خوردم و قفس از دستم رها شد و دوباره به خانة همسايه افتاد . در اين لحظه بود كه خودم را ، بين زمين و آسمان معلّق ديدم و كم مانده بود كه به زمين پرتاب شوم ، ناگهان از خواب پريدم و ديدم كه كلي اشك ريخته ام . اطرافم را به سرعت نگاه كردم ، ديدم مينا با لبخندي كنار من ايستاده ، كبوتر را توي دستش گرفته و ناز مي كرد ! راحت شده بودم ، آه بلندي كشيدم و يكبار ديگر چشمهايش را باز و بسته كردم ، بله مثل اينكه حقيقت بود ، من ديگر خواب نمي ديدم ! آقاي همسايه در اثر خواهشهاي مينا و شنيدن صحبت هايش ، از كار خود ، پشيمان شده بود و كبوتر را آزاد كرده بود ، پايان خوشي بود ، دست كم براي يكبار هم كه شده پرواز كرده بودم اگر چه خواب بودم !!


Omidvar Golpaتبدیل آلبوم عکس به VCD همراه با موزیک ، درج توضیحات و ... * میکس فیلم * تبدیل فیلم های VHS به VCD و DVD تلفن: 09133728736 Omidvar Golpa

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 29 / 8برچسب:,
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

صنایع سنگ یاقوت

آپتدیت نود 32

خانه هاي معلم فرهنگيان

خانه معلم مشهد

زائر سرای مشهد

خانه معلم قم

سامانه فروش و رزرواسیون ایرانگردی و جهانگردی

رزرو اینترنتی ایرانگردی

سامانه فروش اینترنتی قطار

مرکز مدیریت راهها

فرهنگ لغت

ADSL  اصفهان  2030

مخابرات استان اصفهان

بانک مهر اقتصاد

بانک  ملت

بانک  صادرات مانده حساب

بانک  صادرات مانده حساب

بانک  ملی

بانک  ملی،مانده حساب،انتقال وجه و...

بانک  مسکن

بانک سپه

بانک تجارت

بانک کشاورزی

بانکها

سافت گذر

سافت گذر

وطن دانلود

لوکس بلاگ

آپلود رایگان ساحل ریاضیات

آپلود رایگان upn.ir

آپلود 8

ایران ستاپ

آپلودعکس   98ia

پرسپولیس

روزنامه پرسپولیس

ورزش 3

روزنامه گل

90

صدا و سیما

جام جم

واحد مرکزی خبر

ساعت و تقویم رسمی ایران

همشهری

بازار کار

کودکان

گوگل

yahoo

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 143
بازدید هفته : 222
بازدید ماه : 909
بازدید کل : 110370
تعداد مطالب : 994
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 5

هواشناسي گلپايگان

' dir="ltr" >

* امیدوار TELL: 0913 372 8736 * میکس فیلم * VCD & DVD به VHS * همراه با موزیک ، درج توضیحات و...ـ VCD تبدیل آلبوم عکس به *